" rel="stylesheet"/>
"> ">
نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
کتابخانه فارسی
/
هفت اورنگ جامی
/
سلامان و ابسال
سلامان و ابسال
آغاز
حکایت آن کرد که در انبوهی شهر کدویی بر پای خود بست تا خود را گم نکند
نعت خواجه ای که ربقه بندگیش طوق گردن سر بلندان است و داغ غلامیش نشان دولت ارجمندان
حکایت آن غلام نخوت کیش که به واسطه مکنت خواجه خویش از محنت قحط و تنگسالی بی باک بود و لاابالی
در مدح پادشاه دین پناه ظل الله فی الارضین علی مفارق الضعفاء و المساکین
حکایت آن شاعر که دعوی مداحی شاه کرد و نامه ای مختصر به نام شاه پیش آورد
اظهار عجز از استیفای ثنا کردن و دست تضرع به ادای دعا برآوردن
انتقال به مدح گوهر کان فتوت و مشید ارکان اخوت والی ملک جاه و جمال یوسف مصر فضل و افضال اعز الله تعالی انصاره و ضاعف اقتداره
در صفت ضعف و پیری و سد باب منفعت گیری
حکایت آن پیر هشتاد ساله که پیش طبیب رسید و از وی علاج ضعف خود پرسید و جواب دادن طبیب که علاج تو آنست که جوان شوی و از هشتاد به چهل واپس روی
در سبب نظم کتاب و باعث عرض این خطاب
حکایت مجنون که در بادیه از انگشت قلم کرده بر تخته ریگ چون رمالان رقمی می زد گفتند این نوشتن چیست و این نوشته برای کیست گفت این نام لیلی است که به نوشتن آن می نازم چون او به دست نیست با نام او عشق می بازم
گفتار در موفق شدن جناب خلافت پناهی اجتناب از بعض مناهی وفقه الله سبحانه للتقوی و المغفرة فی الدنیا و الآخرة
حکایت آن پاره دوز به خرقه پاره دوزی اسباب معیشت اندوز که هر میوه تازه که رسیدی از آن مقداری خریدی و پیش عیال و اطفال خود بردی و با ایشان خوردی و گفتی به این خرسند باشید و چهره همت خود را به اندیشه زیادت نخراشید که طعم این میوه همه سال جز این نیست و مرا استطاعت خریدن بیش ازین نی
در بیان آنکه امضای عزیمت بر ترک گناه در مشیت حق است سبحانه و تعالی اگر امضا کند شکر باید کرد والا عذر باید آورد
حکایت آن می پرست که به مراتب کمال پیوست از وی سبب آن پرسیدند گفت این از برکت آن یافتم که هرگز جام می بر لب نیاوردم که بر عزیمت آن بوده باشم که به جام دیگر آلوده گردم
اشارت به خوابی که ناظم در اثنای این دیباچه دیده و تعبیر آن چنانچه خود کرده آرمیده
حکایت تعبیر معبر خواب آن ساده مرد را بر سبیل سخریه و استهزا و راست آمدن آن تعبیر بی شایبه تبدیل و تغییر
آغاز مقال در شرح صورت حال سلامان و ابسال
اشاره به آنچه حق سبحانه و تعالی در شأن پادشاهان عجم به داوود علیه السلام کرده است
ظاهر شدن آرزوی فرزند از شاه کامیاب و سخن راندن حکیم در آن باب
حکایت آن اعرابی که بر فرزندان خود نام سباع درنده نهاده بود و بر خدمتگاران نام بهایم چرنده
در مذمت فرزند ناخلف
حکایت شخصی که در ولادت فرزند از بزرگی استمداد همت کرده بود و باز از برای خلاصی از شر وی از همان بزرگ استمداد می کرد
مذمت کردن حکیم شهوت را که ولادت فرزندان بی آن معهود نیست
حکایت آن کریمی که دعوت سفله را اجابت نکرد تا صحبت با سفلگان عادت وی نگردد
در مذمت زنان که محل شهوت موقوف علیه فرزندان است
حکایت سلیمان علیه السلام و بلقیس که از مقام انصاف سخن گفته اند
تدبیر کردن حکیم در ولادت فرزند بی موافقت زنان و دایه گرفتن از برای تربیت وی
حکایت آن موسوس سودایی که به سبب آلایش جانوران دریایی دست از آب دریا شست و آبی پاکیزه تر از آب دریا جست
قیام نمودن ابسال به دایگی سلامان و دامن بر زدن در پرورش آن پاکیزه دامان
در صفت حدت فهم و جودت نظم و نثر وی
در صفت بزم عیش سازی و سرود عشرت پردازی وی
صفت چوگان باختن وی با همسران و گوی بردن وی از دیگران
در صفت کمانداری و تیراندازی وی
در صفت جود و سخا و بذل و عطای وی
حکایت گریختن قطران شاعر از بسیاری عطای ممدوح خود فضلون
اشارت به آنکه مقصود ازین مدحت ها مدحت شهریار کامگاریست خلدالله ملکه و سلطانه
حکایت عاشقی که دفع گمان اغیار را وصف معشوق خود در لباس آفتاب و ماه و غیر آن کردی
به کمال رسیدن اسباب جمال سلامان و ظاهر شدن عشق ابسال بر وی و حیله نمودن تا وی را نیز گرفتار خود گرداند
حکایت زلیخا که بر همه اطراف منزل خود تصویر جمال خود کرد تا یوسف به هر طرف نگرد صورت وی بیند به وی میل کند
تأثیر کردن حیله های ابسال در سلامان و مایل شدن به سوی وی
حکایت آن زاغ بر لب دریای شور که حواصل وی را آب شیرین می داد اما وی را آن قبول نیفتاد
رفتن ابسال به خلوت پیش سلامان و تمتع یافتن ایشان از صحبت یکدیگر
بیدار شدن سلامان از خواب شب و طلب داشتن ابسال را به مجلس طرب
حکایت اعرابیی که خوان خلیفه را پسندید و گفت بعد ازین اینجا دایم خواهم رسید و جواب گفتن خلیفه که شاید مگذارند و گفتن اعرابی که آن وقت تقصیر از شما خواهد بود نه از من
آگاه شدن حکیم و پادشاه از حال سلامان و ابسال و سرزنش کردن سلامان را و تنگ شدن احوال بر او
نصیحت کردن پادشان سلامان را
اشارت به خونریزی شیرویه خسرو را و نامبارکی آن بر وی
جواب گفتن سلامان پادشاه را
حکایت روباه و روباه بچه
نصیحت کردن حکیم سلامان را
حکایت خروس و مؤذن
جواب گفتن سلامان حکیم را
حکایت پیر روستایی با پسر
تنگ شدن کار بر سلامان از ملالت بسیار شاه و حکیم را گذاشتن و با ابسال راه گریز برداشتن
حکایت فراخ بودن زندان تنگ بر زلیخا در مشاهده یوسف علیه السلام
در دریا نشستن سلامان و ابسال و به جزیره خرم رسیدن و در آنجا آرام گرفتن و مقیم شدن
حکایت گفتن وامق به آن که پرسید مقصود تو از این جست و جوی چیست
آگاه شدن شاه از رفتن سلامان و خبر نایافتن از حال وی و آیینه گیتی نمای را کار فرمودن و حال وی را دانستن
حکایت مکافات یافتن پرویز آنچه با فرهاد کرد از شیرویه
اندوهگین شدن شاه از تمادی شعف سلامان به صحبت ابسال و وی را به قوت همت از تمتع به وی بازداشتن
حکایت سؤال و جواب حکیم که حلال زاده کیست و نشانه آن چیست
رسیدن سلامان پیش شاه و اظهار شفقت نمودن شاه با وی
در بیان چهار خصلت که از شرایط سلطنت است
تنگدل شدن سلامان از ملامت پدر و روی در صحرا نهادن و آتش افروختن و با ابسال به هم به آتش درآمدن و سوخته شدن ابسال و سالم ماندن سلامان
حکایت آن منافق و آن مؤمن صادق که ردای وی را در ردای خود پیچیده در کوره آتش نهاد و ردای منافق بسوخت و ردای مؤمن سالم بماند
بازماندن سلامان از ابسال و زاری کردن بر مفارقت او
حکایت آن اعرابی اشتر گم کرده که میگفت کاشکی من نیز با اشتر خویش گم گشتمی تا هر که وی را یافتی مرا نیز با وی یافتی
شنیدن پادشاه حال سلامان را و عاجز ماندن از تدبیر کار او و در تدبیر آن به حکیم رجوع کردن
منقاد شدن سلامان حکیم را و تدبیر کار او کردن
بیعت دادن پادشاه ارکان دولت خود را با سلامان و تسلیم کردن تخت و تاج را به وی
وصیت کردن پادشاه سلامان را
اشارت به آنکه مراد از این قصه صورت قصه نیست بلکه مقصود از آن معنی دیگر است که بیان کرده خواهد شد
در بیان آنکه مقصود از اینها که مذکور شد چیست
خاتمه کتاب
درباره نوسخن