" rel="stylesheet"/> "> ">

تسخیر فطرت - انکار ابلیس

نوری نادان نیم، سجده به آدم برم
او به نهاد است خاک، من به نژاد آذرم
می تپد از سوز من، خون رگ کائنات
من به دو صرصرم، من به غو تندرم
رابطه ی سالمات، ضابطه امهات
سوزم و سازی دهم آتش مینا گرم
ساخته ی خویش را، در شکنم ریز ریز
تا ز غبار کهن، پیکر نو آورم
از زو من موجه ی چرخ سکون ناپذیر
نقش گر روزگار، تاب و تب جوهرم
پیکر انجم ز تو، گردش انجم ز من
جان بجهان اندرم، زندگی مضمرم
تو به بدن جان دهی، شور بجان من دهم
تو به سکون ره زنی، من به تپش رهبرم
من ز تنک مایگان گدیه نکردم سجود
قاهر بی دوزخم، داور بی محشرم
آدم خاکی نهاد، دون نظر و کم سواد
زاد در آغوش تو پیر شود در برم