" rel="stylesheet"/> "> ">

خطاب به انگلستان

مشرقی باده چشیده است ز مینای فرنگ
عجبی نیست اگر توبه ی دیرینه شکست
فکر نوزاده ی او شیوه ی تدبیر آموخت
جوش زد خون به رگ بنده ی تقدیر پرست
ساقیا تنگ دل از شورش مستان نشوی
خود تو انصاف بده این همه هنگامه که بست
«بوی گل خود به چمن راه نماشد ز نخست
ورنه بلبل چه خبر داشت که گلزاری هست »