" rel="stylesheet"/> "> ">

قلزم خونین

آنچه دیدم می نگنجد در بیان
تن ز سهمش بی خبر گردد ز جان
من چه دیدم؟ قلزمی دیدم ز خون
قلزمی طوفان برون طوفان درون
در هوا ماران چو در قلزم نهنگ
کفچه شب گون بال و پر سیماب رنگ
موجها درنده مانند پلنگ
از نهیبش مرده بر ساحل نهنگ
بحر ساحل را امان یک دم نداد
هر زمان که پاره ئی در خون فتاد
موج خون با موج اندر ستیز
در میانش زورقی در افت و خیز
اندر آن زورق دو مرد زردروی
زردرو، عریان بدن، آشفته موی