کلک حق از نقشهای خوب و زشت
هر چه ما را سازگار آمد نوشت
چیست بودن دانی ای مرد نجیب؟
از جمال ذات حق بردن نصیب
آفریدن جستجوی دلبری
وانمودن خویش را بر دیگری
این همه هنگامه های هست و بود
بی جمال ما نیاید در وجود
زندگی هم فانی و هم باقی است
این همه خلاقی و مشتاقی است
زنده ئی مشتاق شو خلاق شو
همچو ما گیرنده ی آفاق شو
در شکن آنرا که ناید سازگار
از ضمیر خود دگر عالم بیار
بنده ی آزاد را آید گران
زیستن اندر جهان دیگران
هر که او را قوت تخلیق نیست
پیش ما جز کافر و زندیق نیست
از جمال ما نصیب خود نبرد
از نخیل زندگانی بر نخورد
مرد حق برنده چون شمشیر باش
خود جهان خویش را تقدیر باش