کسی کو بر خودی زد لا اله را
ز خاک مرده رویاند نگه را
مده از دست دامان چنین مرد
که دیدم در کمندش مهر و مه را
تو ای نادان دل آگاه دریاب
بخود مثل نیاگان راه دریاب
چسان مؤمن کند پوشیده را فاش
ز لا موجود الا الله دریاب
دل تو داغ پنهانی ندارد
تب و تاب مسلمانی ندارد
خیابان خودی را داده ای آب
از آن دریا که طوفانی ندارد