" rel="stylesheet"/> "> ">

جبر و اختیار

یقین دانم که روزی حضرت او
ترازوئی نهد این کاخ و کو را
از آن ترسم که فردای قیامت
نه ما را سازگار آید نه او را
به روما گفت با من راهب پیر
که دارم نکته ئی از من فرا گیر
کند هر قوم پیدا مرگ خود را
ترا تقدیر و ما را کشت تدبیر