" rel="stylesheet"/> "> ">

موت

شنیدم مرگ با یزدان چنین گفت
چه بی نم چشم آن کز گل بزاید
چو جان او بگیرم شرمسارم
ولی او را ز مردن عار ناید
ثباتش ده که میر شش جهات است
بدست او زمام کائنات است
نگردد شرمسار از خواری مرگ
که نامحرم ز ناموس حیات است