" rel="stylesheet"/> "> ">

خطاب به اقوام سرحد

ای ز خود پوشیده خود را باز یاب
در مسلمانی حرام است این حجاب
رمز دین مصطفی دانی که چیست
فاش دیدن خویش را شاهنشهی است
چیست دین؟ دریافتن اسرار خویش
زندگی مرگ است بی دیدار خویش
آن مسلمانی که بیند خویش را
از جهانی برگزیند خویش را
از ضمیر کائنات آگاه اوست
تیغ لاموجود الا الله اوست
در مکان و لا مکان غوغای او
نه سپهر آواره در پهنای او
تا دلش سری ز اسرار خداست
حیف اگر از خویشتن نا آشناست
بنده ی حق وارث پیغمبران
او نگنجد در جهان دیگران
تا جهانی دیگری پیدا کند
این جهان کهنه را بر هم زند
زنده مرد از غیر حق دارد فراغ
از خودی اندر وجود او چراغ
پای او محکم برزم خیر و شر
ذکر او شمشیر و فکر او سپر
صبحش از بانگی که برخیزد ز جان
نی ز نور آفتاب خاوران!
فطرت او بی جهات اندر جهات
او حریم و در طوافش کائنات
ذره ئی از گرد راهش آفتاب
شاهد آمد بر عروج او کتاب
فطرت او را گشاد از ملت است
چشم او روشن سواد از ملت است
اندکی گم شو بقرآن و خبر
باز ای نادان بخویش اندر نگر
در جهان آواره ئی بیچاره ئی
وحدتی گم کرده ئی، صد پاره ئی
بند غیر الله اندر پای تست
داغم از داغی که در سیمای تست
میر خیل از مکر پنهانی بترس
از ضیاع روح افغانی بترس
ز آتش مردان حق می سوزمت
نکته ئی از پیر روم آموزمت
«رزق از حق جو مجو از زید و عمر
مستی از حق جو مجو از بنگ و خمر
گل مخر گل را مخور گل را مجو
زانکه گل خوار است دائم زرد رو
دل بجو تا جاودان باشی جوان
از تجلی چهره ات چون ارغوان
بنده باش و بر زمین رو چون سمند
چون جنازه نی که بر گردن برند»
شکوه کم کن از سپهر لاجورد
جز بگرد آفتاب خود مگرد
از مقام ذوق و شوق آگاه شو
ذره ئی صیاد مهر و ماه شو
عالم موجود را اندازه کن
در جهان خود را بلند آوازه کن
برگ و ساز کائنات از وحدت است
اندرین عالم حایت از وحدت است
در گذر از رنگ و بوهای کهن
پاک شو از آرزوهای کهن
این کهن سامان نیرزد با دو جو
نقشبند آرزوی تازه شو
زندگی بر آرزو دارد اساس
خویش را از آرزوی خود شناس
چشم و گوش و هوش تیز از آرزو
مشت خاکی لاله خیز از آرزو
هر که تخم آرزو در دل نه کشت
پایمال دیگران چون سنگ و خشت
آرزو سرمایه ی سلطان و میر
آرزو جان جهان بین فقیر
آب و گل را آرزو آدم کند
آرزو ما را ز خود محرم کند
چون شرر از خاک ما برمی جهد
ذره را پهنای گردون می دهد
پور آزر کعبه را تعمیر کرد
از نگاهی خاک را اکسیر کرد
تو خودی اندر بدن تعمیر کن
مشت خاک خویش را اکسیر کن