من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بنگرد
            چشم بد حیف است کاندر روی نیکو بنگرد
         
        
            حاجت تیر و کمان نبود، فتد مرغ از هوا
            یا شب اندر روزن آید ماه و آن رو بنگرد
         
        
            باد در چشمش ز تیر غمزه میل آتشین
            هر که در رویت به نقصان یک سر مو بنگرد
         
        
            حرز بازو کرد خسرو نام میمون ترا
            شوق چون غالب شود در حرز بازو بنگرد