ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
            کز هجر او شدست پژولیده کار من
         
        
            او بود غمگسار من اندر همه جهان
            او رفت و نیست جز غم او غمگسار من
         
        
            بی کار نیستم که مرا عشق اوست کار
            بی یار نیستم چو غمش هست یار من
         
        
            هرگونه ای شمار گرفتم ز روز وصل
            هرگز نبود فرقت او در شمار من
         
        
            کو آن کسی که کرد شکایت ز روزگار
            تا بنگرد به روز من و روزگار من
         
        
            پرخون دل و کنار همی خوانم این غزل
            بربود روزگار ترا از کنار من