" rel="stylesheet"/> "> ">

حاصل مهربانی

بگذشت چون نسیم بهاری جوانیم
طی شد چو عمر لاله و گل، زندگانیم
نامهربان شو ای دل خونین، که در جهان
شد خصم زندگانی من، مهربانیم
ای بهتر از جوانی و ای خوشتر از امید
طی گشت در امید وصالت، جوانیم
بی روی چون بهار تو ای نوگل وجود
زرد و شکسته رنگ چو برگ خزانیم
تا کی به بزم غیر بدان روی آتشی
بنشینی و بر آتش حسرت نشانیم؟
باز آ که سنگ خاره و گل خنده میکنند
بر سست عهدی تو و بر سخت جانیم
از فیض وصف آن لب شیرین بود که من
با کام تلخ، شهره به شیرین زبانیم
بی دوست چیست حاصلی از زندگی، رهی؟
ای نیست باد، بی رخ او زندگانیم

١٣١٣