ما را هوای خنده چو گلهای باغ نیست
ما لاله ایم و بهره ما غیر داغ نیست
گر خاطرم به گل نکشد عیب من مکن
افسرده حال را سر گل گشت و باغ نیست
داری فراغتی اگر ای تازه گل ز ما
ما را به دوری تو مجال فراغ نیست
ریزند در قدح می چون لاله دوستان
ما را به غیر خون جگر در ایاغ نیست
ما سیر باغ و راغ به یاران گذاشتیم
کز خود رمیده را هوس باغ و راغ نیست
ای مدعی به پیش رهی جلوه کم فروش
کان جا که عندلیب بود جای زاغ نیست