" rel="stylesheet"/> "> ">

ماه قدح نوش

هوشم ربوده، ماه قدح نوشی
خورشید روی زهره بناگوشی
زنجیر دل، ز جعد بناگوشی
گلبرگ تر، به مشک سیه پوشی
از غم، بسان سوزن زرینم
در آرزوی سیم بر و دوشی
خون جگر به ساغر من کرده
ساغر ز دست مدعیان نوشی
بینم بلا، ز نرگس بیماری
دارم فغان، ز غنچه خاموشی
دردا که نیست ز آن بت نوشین لب
ما را نه بوسه ای و نه آغوشی
بالای او به سرو سهی ماند
مژگان او به بخت رهی ماند