" rel="stylesheet"/> "> ">

آغوش تب

تا نپنداری که من در آتش از جوش تبم
در غم روی تو مدهوشم، نه مدهوش تبم
تب کشاند آن تازه گل را بر سر بالین من
بعد از این تا زنده باشم حلقه در گوشم تبم
مهربانی بین که غم یکدم فراموشم نکرد
ورنه امشب صید از خاطر فراموش تبم
سوختم در حسرت آغوش گرم او رهی
از غم آغوش او هر شب هم آغوش تبم

١٣٣٢