هستی چه باشد؟ آشفته خوابی
نفش فریبی، موج سرابی
نخل محبت، پژمرده شد کو
فیض نسیمی، اشک سحابی
در بحر هستی، ما چون حبابیم
جز یک نفس نیست، عمر حبابی
از هجر و وصلم، حاصل همین بود:
یا انتظاری، یا اضطرابی
ما از نگاهت، مستیم ورنه
کیفیتی نیست، در هر شرابی
از داغ حسرت، حرفی چه گویند؟
ناکامیابی، یا کامیابی
دیدم رهی را، میرفت و میگفت:
هستی چه باشد، آشفته خوابی