" rel="stylesheet"/> "> ">

حاصل عمر

بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده ام
همچو نسیم ازین چمن، پای برون کشیده ام
شمع طرب ز بخت ما، آتش خانه سوز شد
گشت بلای جان من، عشق بجان خریده ام
حاصل دور زندگی، صحبت آشنا بود
تا تو ز من بریده ای، من ز جهان بریده ام
تا بکنار من بود، بود بجا قرار دل
رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام
تا تو مراد من دهی، کشته مرا فراق تو
تا تو بداد من رسی، من بخدا رسیده ام
چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون
ای گل تازه یاد کن از دل داغدیده ام
یا ز ره وفا بیا، یا ز دل رهی برو
سوخت در انتظار تو، جان به لب رسیده ام

مرداد ١٣١٩