" rel="stylesheet"/> "> ">

سرگشته

بی روی تو، راحت ز دل زار گریزد
چون خواب که از دیده بیمار گریزد
در دام تو یکشب، دلم از ناله نیاسود
آسودگی، از مرغ گرفتار گریزد
از دشمن و از دوست گریزیم و عجب نیست
سرگشته نسیم از گل و از خار گریزد
شب تا سحر از ناله دل، خواب ندارم
راحت بشب از چشم پرستار گریزد
دیوار، ندانم شود از گریه من پست؟
یا از من مسکین، در و دیوار گریزد
ای دوست بیازار مرا، هرچه توانی
دل نیست اسیری که ز آزار گریزد
زین بیش، رهی ناله مکن در بر آن شوخ
ترسم که ز نالیدن بسیار گریزد

تیرماه ١٣١٦