نه حریفی تا با او غم دل گویم
            نه امیدی در خاطر، که تو را جویم
         
        
            ای شادی جان ، سرو روان ، کز بر ما رفتی
            از محفل ما ، چون دل ما سوی کجا رفتی ، تنها ماندم ، تنها رفتی
         
        
            به کجایی غمگسار من ، فغان زار من بشنو و بازآ، بازآ
            از صبا حکایتی ز روزگار من بشنو و بازآ ، بازآ سوی رهی
         
        
            چون روشنی، از دیده ما رفتی
            با خاطره باد صبا رفتی