ای بی خبر از بی نوایان
بیا، بیا، بیا
بیگانه از درد آشنایان،
بیا، بیا، بیا
ای روی تو صبح امیدم،
بیا، بیا، بیا
دور از رخت صبحی، ندیدم
بیا، بیا، بیا
راز نگاهت شوق گناهت و آن بوسه ها کو؟
ای روی تو صبح امیدم
بیا، بیا، بیا
دور از رخت صبحی ندیدم
ای آتشین لب بازآ که هر شب چون نی بنالم از بینوایی
ای نوبهارم دور از تو دارم چون لاله بر دل داغ جدایی
بازآ که با تو از در بازآید ای افسونگر بخت رمیده من آه
با آن که از کنارم، رفتی ولی نرفتی، از دیده من
راز نگاهت شوق گناهت
و آن بوسه ها کو؟
ای روی تو صبح امیدم
بیا، بیا، بیا
دور از رخت صبحی ندیدم،
بیا، بیا، بیا