یکی از فضلا تعلیم ملک زاده ای همی کردی و ضرب بی محابا زدی و زجر بی قیاس نمودی. باری پسر از بیطاقتی شکایت پیش پدر برد و جامه از تن دردمند برداشت.
پدر را دل بهم برآمد، استاد را بخواند و گفت: پسران آحاد رعیت را چندین جفا و توبیخ روا نمیداری که فرزند مرا، سبب چیست؟ گفت: سبب آنکه سخن اندیشیده باید گفتن و حرکت پسندیده کردن همه خلق را علی العلوم، و پادشاهانرا علی الخصوص.
بموجب آنکه بر دست و زبان ایشان هر چه رفته شود هر آئینه بافواه بگویند و قول و فعل عوام الناس را چندان اعتباری نباشد