" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٧: تا به هوای تو دل، از سرجان، برنخاست

تا به هوای تو دل، از سرجان، برنخاست
از دل بی طاقتم، بار گران، برنخاست
عشق تو تا جان و دل، خواست، که یغماکند
تا جگرم خون نکرد، از سر آن، برنخاست
بر دل نازک تو را، بود غباری، ز من
تا نشدم خاک ره، آن ز میان، برنخاست
تا ز تو رنگی ندید، دل ز جهان، برنخورد
تا ز تو بویی نیافت، دل ز جهان برنخاست
سرو نخوانم تو را، کز لب جوی بهشت
چون قد زیبای تو، سرو روان برنخاست
زلف پریشان تو، باد به هم بر زند
کز دل سودازده، آه و فغان برنخاست
بیش به تیغ ستم، خون غریبان، مریز
ظلم مکن در جهان، امن و امان، برنخاست
پرتو مهر توتا، بر دل سلمان، بتافت
ذره صفت از هوا، رقص کنان، برنخاست