" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩٨: بر دل من تا خیال آن پری پیکر، گذشت

بر دل من تا خیال آن پری پیکر، گذشت
کافرم گر در خیالم، صورتی دیگر گذشت
ای بسا، کز آتش سودای آن مشکین نفس
دود پیچا پیچ من زین آبگون چنبر گذشت
از هوا دل گشت لرزان، در برم چون برگ بید
هر کجا بادی بران، شمشاد و نسرین برگذشت
تن به پیشت، شمع سان می سوخت، در شب تا بمرد
دل به کویت، چون صبا می داد جان تا درگذشت
غرقه دریای بی پایان هجران را اگر
دستگیری می کنی دریاب، کآب از سرگذشت
اشکم افتاد از نظر زان رو، فرو رفت او به خاک
برکشیدم ناله، را تا از ثریا برگذشت
آنچه از خیل خیالت بر سر سلمان گذشت
بر سرش بگذر شبی، تا با تو گوید سرگذشت