" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٣٩: عذارت خط به بخت ما در آورد

عذارت خط به بخت ما در آورد
سیه بختی است ما را ما در آورد
عذارت بود بر حسن تو شاهد
جمالت رفت و خطی دیگر آورد
چو زلفت پای در دامن کشیدست
چرا خط سیاهت سر برآورد
خیال لعل نوشینت، به شب دوش
مرا صد پی شبیخون بر سرآورد
مرا از گلبن حسن تو ناگاه
گلی بشکفت و خاری نو برآورد
گلت بر نسترن رسمی زد از مشک
گل رویت عجب رسمی برآورد!
چه صنعت کرد خط عنبرینت؟
که خورشیدش سراندر چنبر آورد
خنک باد صبا کامد ز زلفت
نسیمی صد ره از جان خوشتر آورد
دماغ جان سلمان را سحرگاه
به راه آورد و مشک و عنبر آورد