نعره زنان آمدم بر در میخانه دوش
نعره مستان شنید، باده در آمد به جوش
مدعیی جوش می، دید بپیچد سر
زاری چنگش به گوش آمد و بگرفت گوش
رند خراباتیش، داد شرابی گران
هر که خورد جرعه ای باز نیاید به هوش
مطرب مجلس بساز، پرده ابریشمیت
تا همه بر هم زنیم، پنبه پشمینه پوش
هر که به صبح ازل، جامی ازین می کشید
در عرصاتش کشند، روز قیامت به هوش