ای میوه رسیده ز بستان کیستی؟
وی آیت نوآمده در شان کیستی؟
جانها گرفته اند ترا در میان چو شمع
جانت فدا چراغ شبستان کیستی؟
هر کس به بوی وصل تو دارد دلی کباب
معلوم نیست خود که تو مهمان کیستی؟
جانها به غم فرو شده اندر هوای تو
باری تو خوش بر آمده ای، جان کیستی؟
آن توییم ما همه، بگذر ازین همه
با این همه بگو که تو خود ز آن کیستی؟
ای دل مشو ز عشق پریشان و جمع باش
اول نگاه کن که پریشان کیستی؟
غزل را چون پدید، آمد فرو داشت
برین قول ارغنون آواز برداشت