مرا هوای خرابات و ناله چنگست
علی الدوام برین یک مقام آهنگ است
نوای عیش من از چنگ راست می گردد
خوشا کسی که نوایش همیشه از چنگ است
بیا بیا و غمت را برون بر از دل من
که جمع شد غم بسیار و جای غم تنگ است
چه غم ز ناله و اشکم ترا که شام و سحر
نشاط نغمه چنگ و شراب گلرنگ است
ز اشک و ناله چه خیزد به مجلسی که درو
مدام خون صراحی و ناله چنگ است؟
به چین زلف دلم رفت و می رود جان نیز
ولیک راه درازست و مرکبم لنگ است
ترا از آن چه که آیینه مه و خورشید
گرفته همچو عذرت ز آه من زنگ است
تو چون سپهر بلندی و من چو خاک نژند
میان ما و تو ای جان هزار فرسنگ است