" rel="stylesheet"/>
    ">
    ">
    
    
    
    
    
    
    
    
    
    
        
            
                
                
                
    
    شماره ٢٥٦: آمد بر من جهان و جانم
        
            آمد بر من جهان و جانم
            انس دل و راحت روانم
         
        
            بر خاستمش به بر گرفتم
            بفزود هزار جان به جانم
         
        
            از قد بلند و زلف پشتش
            گفتم که مگر به آسمانم
         
        
            چون سر بنهاد در کنارم
            رفت از بر من جهان و جانم
         
        
            فریاد مرا ز بانگ موذن
            من بنده بانگ پاسبانم