آتش و باد و آب و خاک و فلک
            ز برش عقل و جان میانه ملک
         
        
            خرد و جان و صورت مطلق
            همه از امر دان و امر از حق
         
        
            اوست بیرنگ و مایه پرگار
            نعمت و شکر و شکرگوی نگار
         
        
            کرده در راه ناجوانمردان
            در هوا شمع و شمعدان گردان
         
        
            کرده در شه ره معاش و معاد
            فعل و قوت قرین کون و فساد
         
        
            قدرتش کرده در جهان سخن
            قوتی را به فعلی آبستن
         
        
            هرچه آید به فعل پایش را
            هر چه در قوتست زایش را