" rel="stylesheet"/> "> ">

در صفت کربلا و نسیم مشهد معظم

حبذا کربلا و آن تعظیم
کز بهشت آورد به خلق نسیم
و آن تن سربریده در گل و خاک
و آن عزیزان به تیغ دلها چاک
و آن تن سر به خاک غلطیده
تن بی سر بسی بد افتیده
و آن گزین همه جهان کشته
در گل و خون تنش بیاغشته
وآن چنان ظالمان بدکردار
کرده بر ظلم خویش اصرار
حرمت دین و خاندان رسول
جمله برداشته ز جهل و فضول
تیغها لعل گون ز خون حسین
چه بود در جهان بتر زین شین
تاج بر سر نهاده بدکردار
که از آن تاج خوبتر منشار
زخم شمشیر و نیزه و پیکان
بر سر نیزه سر به جای سنان
آل یاسین بداده یکسر جان
عازج و خوار و بی کس و عطشان
کرده آل زیاد و شمر لعین
ابتدای چنین تبه در دین
مصطفی جامه جمله بدریده
علی از دیده خون بباریده
فاطمه روی را خراشیده
خون بباریده بی حد از دیده
حسن از زخم کرده سینه کبود
زینب از دیده ها برانده دو روی
شهربانوی پیر گشته حزین
علی اصغر آن دو رخ پر چیر
عالمی بر جفا دلیر شده
روبه مرده شرزه شیر شد
کافرانی در اول پیگار
شده از زخم ذوالفقار فگار
همه را بر دل از علی صد داغ
شده یکسر قرین طاغی و باغ
کین دل بازخواسته ز حسین
شده قانع بدین شماتت و شین
هر که بدگوی آن سگان باشد
دان که او شاه این جهان باشد