" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٢: عاشق و رندیم و شاهد در نظر

عاشق و رندیم و شاهد در نظر
دایما مستیم و از خود بی خبر
چشم ما بینا به نور روی اوست
روشن است در دیده اهل نظر
با خودی خود کجا یابی خدا
گر خدا خواهی تو از خود در گذر
جز یکی دیگر نباشد در شمار
آن یکی را در هزاران می شمر
گر همی خواهی که بینی حسن او
آینه بردار و خود را می نگر
بسته ام زنار زلفش بر میان
لاجرم در خدمتش بسته کمر
ز آفتاب سید هر دو سرا
می نماید نعمت الله چون قمر