چنین دردی که من دارم همیشه بی دوا خوشتر
بلای عشق خوش باشد ولی با مبتلا خوشتر
ز آب چشم ما هر سو روان آبی است گر جوئی
خوش است این چشمه روشن ببین در چشم ما خوشتر
محیط عشق موجی زد هه عالم شده سیراب
ازین دریای بی پایان بود این چشمه ها خوشتر
حدیث جنت و حوران مگو در مجلس رندان
درآ در بزم سرمستان که این جا حالیا خوشتر
به فرمان خدا ساقی مدامم جام می بخشد
خوش است این بخششش اما به فرمان خدا خوشتر
حجابت گر سر موئی بود چون بی نوا بتراش
که پیش جمله درویشان قلندر بی نوا خوشتر
خرابات است و ما سرمست و ساقی جام می بر دست
حریف نعمت اللهیم و صحبت بی ریا خوشتر