" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤١: یک نظر در چشم مست ما نگر

یک نظر در چشم مست ما نگر
تا ببینی نور دیده در نظر
ما خراباتی و رند و عاشقیم
عاقلانه از سر ما درگذر
ای که می پرسی ز ما و حال ما
مستم و از خود نمی دانم خبر
از کرم لطفی کن ای ساقی بیا
جام پر می آور و خالی به بر
حالت رندی و سرمستی ما
شهرتی خوش یافته در بحر و بر
در دل آن کس که حق گنجیده است
کی شود از خلق دل تنگ ای پسر
نعمت الله مست و جا می به دست
می برد در پای خم عمری به سر