" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩٩: بیا و پرده هستی برانداز

بیا و پرده هستی برانداز
بخاک نیستی خود را در انداز
برانداز این بنای خود پرستی
ز نو طرحی و فرشی دیگر انداز
سرای عقل بنیادی ندارد
خرابش ساز و بنیادش برانداز
سر زلف بت رعنا به دست آر
چو سرمستان به پای او سرانداز
چو عشقش مجمری پر آتش آورد
تو عود جان روان در مجمر انداز
خرابات است و رندان لاابالی
بیا ساقی و می در ساغر انداز
اگر خواهی که یابی ذوق سید
نظر بر معنی صورتگر انداز