" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٠٥: که را روئی چنین زیباست امروز

که را روئی چنین زیباست امروز
که را لعل روان افزاست امروز
به بالای تو سروی در چمن نیست
ز من بشنو حدیث راست امروز
نمی دانم چه خواهد کرد چشمت
که از دستی دگر برخاست امروز
چه رویست آن بنام ایزد که در وی
نشان لطف حق پیداست امروز
مرا گفتار نغز دل پذیر است
ترا روی جهان آراست امروز
نمودی روی و فردا بود وعده
چه حال است این مگر فرداست امروز
ز دست نرگس مخمور مستت
جهان پرفتنه و غوغاست امروز
ز سودای جمالت عارف شهر
چو من دیوانه و شیداست امروز
غنیمت دان حضور نعمت الله
که دشمن را شب یلداست امروز