" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١١٤: گرم و سردی کشیده ام که مپرس

گرم و سردی کشیده ام که مپرس
هم به مردی رسیده ام که مپرس
زین چنین جام می که می نوشی
درد دردی چشیده ام که مپرس
این چنین مست و لاابالی وار
از جهانی رسیده ام که مپرس
سخنی گفتم از زبان حبیب
هم به گوشی شنیده ام که مپرس
گل این گلستان سلطانی
هم به دستی بچیده ام که مپرس
گوهری را فروختم به بها
جوهری را خریده ام که مپرس
از مه روی روشن سید
آفتابی بدیده ام که مپرس