" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٤٦: هفت هیکل به ذوق می خوانش

هفت هیکل به ذوق می خوانش
معنی یک به یک همی دانش
سخن عارفانه می گویم
از لب در فشان خندانش
سر بینداز بر سر میدان
همچو گوئی به پیش چوگانش
هرخیالی که نقش او دارد
نورچشمم به دیده بنشانش
موج و دریا به نزد ما آب است
جام و می را حباب می خوانش
دردمندی که درد دل دارد
درد درد دل است درمانش
باش همراه سید رندان
در طریقی که نیست پایانش