" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٥٧: زهد بگذار و خرقه را بفروش

زهد بگذار و خرقه را بفروش
جام می را بگیر وخوش می نوش
ذوق مستی کسی که دریابد
گرچه عاقل بود شود مدهوش
در خرابات مست می گردم
همچو رند خوشی سبو بر دوش
ساغر می مدام می نوشم
سرخوشانه چو خم می درجوش
راز هشیار پیش مست مگو
ور بگوئی بگو که آن می پوش
گوهر بحر ما است گفته ما
خوش بود هرکه می کند درگوش
شاهد ماست ساقی سرمست
نعمت الله گرفته در آغوش