شماره ١٥٨: درد دردش چو صاف درمان نوش
درد دردش چو صاف درمان نوش
نوش کن جام می فراوان نوش
جرعه ای درد درد اگر یابی
شادی روی دردمندان نوش
نوش و پوش وخموش و خوش می باش
آشکارا مکن به پنهان نوش
می ما مستی دگر دارد
عاشقانه بیا چو مستان نوش
نه شراب حرام می گویم
می پاک حلال جانان نوش
می خمخانه محبت او
با حریفان باده نوشان نوش
نعمت الله ما است ساقی ما
جام گیتی نما چو رندان نوش