" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٧٦: عاشقان غرقند در دریای عشق

عاشقان غرقند در دریای عشق
اوفتاده مست در غوغای عشق
دامن معشوق بگرفته بدست
سرنهاده دائما در پای عشق
عاشق و معشوق و عشق آمد یکی
در سرما نیست جز سودای عشق
نورچشم عاشقان عشق وی است
عقل کی داریم ما بر جای عشق
ملک عالم را به سلطانی گرفت
حضرت یکتای بی همتای عشق
کار ما از عاشقی بالا شده
این بلا میجو تو از بالای عشق
عشق در جان است و در دل درد او
نعمت الله واله و شیدای عشق