" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٣٠: دل دادم وجان به او سپردم

دل دادم وجان به او سپردم
نیکی کردم نکو سپردم
با زلف نگار عهد بستم
نشکستم و مو به مو سپردم
هر نقش که در خیالم آمد
او دیدم و او به او سپردم
با آئینه روبرو نشستم
تمثال خوشی به او سپردم
رفتم به طریق جان سپاری
این راه نگر که چو سپردم
دل رفت و ندانمش کجا رفت
ره بستم و سو به سو سپردم
گوئی که سبوکشی است سید
خم یافتم و سبو سپردم