" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٦٤: درد دردش به ذوق می نوشم

درد دردش به ذوق می نوشم
خلعت از جود عشق می پوشم
غم عشقش خریده ام به جهان
به همه کاینات نفروشم
تاج عشق وی است بر سرمن
حلقه بندگیش در گوشم
آتشی هست در دلم که مدام
همچو خم شراب می جوشم
مستم و چون سبوی می خواران
عاشقان می کشند بر دوشم
عاشقانه به باده نوشیدن
تاکه جان در تن است می کوشم
نعمت الله یادگار من است
نکند هیچ کس فراموشم