" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٦٦: در خرابات فنا جام بقا می نوشم

در خرابات فنا جام بقا می نوشم
می عشق است و به فرمان خدا می نوشم
جام می برکف و در کوی مغان می گردم
شادی ساقی باقی به صفا می نوشم
برمن عاشق سرمست حلال است مدام
درد دردی که به از صاف دوا می نوشم
توبه کردم که دگر توبه نخواهم کردن
گر خدا عمر دهد می ابدا می نوشم
چشم سرمست خوشش جام میم می بخشد
نه شرابی که تو گوئی که چرا می نوشم
جرعه ای نوش نکردی ز می لعل لبش
توچه دانی که من این می ز کجا می نوشم
نعمت اللهم وبا ساقی سرمست حریف
باده از صدق نه از روی ریا می نوشم