" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٠٤: بگذر ز وجود و از عدم هم

بگذر ز وجود و از عدم هم
بگذار حدوث را قدم هم
در آب بشو کتاب معقول
بشکن تو دوات را قلم هم
رو دنیی و آخرت رها کن
تا نور نماند و ظلم هم
می نوش ز خم خسروانی
آخر چه کنی تو جام جم هم
آنجا که منم نه صبح و نه شام
نه روز و نه شب نه بیش و کم هم
میخانه اگرچه بیکران است
می نوش به قدر خویش هم هم
نعمت بگذار و نعمت الله
از لا چه گشاید و نعم هم