این عنایت بین که ما درباره جان کرده ایم
جان سرمست خوشی ایثار جانان کرده ایم
بنده ایم و بنده فرمانیم و فرمان می بریم
هر چه ما کردیم در عالم به فرمان کرده ایم
حضرتش سلطان و ما از جان غلام خدمتش
مخلصانه تخت دل تسلیم سلطان کرده ایم
در خرابات مغان بزم خوشی بنهاده ایم
خان و مان زاهدی را نیک ویران کرده ایم
جام درد درد دل چون صاف درمان خورده ایم
دردمندان را به درد درد درمان کرده ایم
مابهر کنجی گذر کردیم و گنجی یافتیم
تا نگردد آشکارا گنج پنهان کرده ایم
خوش در میخانه مستانه ای بگشوده ایم
نعمت الله را سبیل راه رندان کرده ایم