" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٢٦: ما علم عشق بر ورق جان نوشته ایم

ما علم عشق بر ورق جان نوشته ایم
خوانیم این کتاب و دگر هم نوشته ایم
با ما سخن مگو ز وجود و عدم که ما
عمری است کز وجود و عدم در گذشته ایم
ما رهبران کوی خرابات وحدتیم
رندانه گرد هر در میخانه گشته ایم
آدم بهشت هشت بهشت از برای دوست
ما از برای دوست دو عالم بهشته ایم
این حرف خوب صورت و آن نقش پرنگار
بر لوح کائنات به ذوقش نوشته ایم
تخم محبتی که بود میوه اش لقا
در جویبار دیده ما بین که کشته ایم
ما بنده ایم سید خود را به جان و دل
سلطان انس و جن و امیر فرشته ایم