" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٩٤: ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم

ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد را بگوشه چشمی دوا کنیم
در حبس صورتیم و چنین شاد و خرمیم
بنگر که در سراچه معنی چها کنیم
رندان لاابالی و مستان سرخوشیم
هشیار را به مجلس خود کی رها کنیم
موج محیط گوهر دریای عزتیم
ما میل دل به آب و گل آخر چرا کنیم
در دیده روی ساقی و بر دست جام می
باری بگو که گوش به عاقل چرا کنیم
ما را نفس چو از دم عشق است لاجرم
بیگانه را بیک نفسی آشنا کنیم
از خود برآ و در صف اصحاب ما خرام
تا سیدانه روی دلت با خدا کنیم