" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤١٢: عشق است که مبتلای اوئیم

عشق است که مبتلای اوئیم
در هر حالی برای اوئیم
مستیم و حریف می فروشیم
خاک در آن سرای اوئیم
دل داده به باد در خرابات
سرگشته و در هوای اوئیم
در بحر محیط غرقه گشتیم
مائیم که آشنای اوئیم
درد آمد و دردمند می جست
می گفت که ما دوای اوئیم
چون اوست نوای بی نوایان
ما بنده بی نوای اوئیم
از دولت بندگی سید
شاهیم ولی گدای اوئیم