گر گدائی کنی تو از سلطان
پادشاهی کنی چو شاه جهان
گنج عشقش بجو که در دل تست
آنچنان گنج در چنین ویران
نور رویش به چشم ما پیداست
گر چه باشد ز چشم تو پنهان
جام گیتی نما بدست آور
تا ببینی جمال خویش در آن
جان عارف به گرد نقطه دل
همچو پرگار گشته سرگردان
تا گرفتم میان او بکنار
خوش کناری گرفته ام ز میان
فیض از نور نعمت الله جو
گفته سیدم روان می خوان