جانم فدای جان تو ای جان و ای جانان من
کفر من است آن زلف تو هم روی تو ایمان من
آمد هوای عشق تو گلزار من خندان شده
هر بلبلی برده گلی از گلشن و بستان من
من در میان با تو خوشم تو در کنار من خوشی
موئی نگنجد در میان من آن تو تو آن من
رندان بزم خاص من مستند و با ساقی حریف
خمخانه در جوش آمده از مستی رندان من
صاحب نظر دانی که کیست یاری که باشد اهل دل
گنج محبت یافته کنج دل ویران من
از دولت سلطان خود من در ولایت حاکمم
هر کس کجا دستان کند با رستم دستان من
تو سیدی من بنده ام تو خواجه ای و من غلام
دعوی عشقت گر کنم سید بود برهان من